فمیلی
امروز اون نقطه ای هستم ک از تمام خانواده م گذشتم.
هیچگدومشونو دیگه نمیخام
کاش میشد م مم دیگه نخوام
یجا باشم برای خودم ...
کسی نباشه تا آرامشمو مختل کنه
...
از همه بدم میاد میخام هیچکس نیاشه اطرافم دیگه
بلد نیستم مثل خودشون نقش بازی کنم
خسته شدم
+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۱ ساعت 18:51 توسط زی زی گولو
|
من اینجا اتفافات بزرگ زندگیمو ثبت میکنم ...