تشابه!

داشتم ارزوهامو میخوندم

چندین بار تکرار کرده بودم ک‌ارزو دارم برم هند.ارزو دارم یکی از فیلمای بازیگر محبوبمو توی سینمای هند ببینم.

وقتی ب خودم فکر میکتم هیچ تشابهی با خود ۵ ماه پیشم ندارم

خیییییلی عوض شدم..علایقم..حرف زدنم... دیدم ب زندگیم...نوع امیدواریم..اهدافم ..همه چی تغییر کرد

زندگی قبلا برام خیلی بزرگ و قشنگ بود... زندگی و مثل یک مکانی میدیدم ک‌بهش منتقل شدیم تا ب آرزوها و اهدافمون برسیم.

امروز اما دیدم اینطوریه ک خدا مارو انداخته تو این سیاه چاله..تا عمرمونو با خفت بگذرونیم و تهشم ب طرز وحشتناکی بمیریم‌

هند عزیزم ... اینطوری خطابت میکنم چون هنوز با اوردن اسمت بغصم میگیره و ۳۰ ثانیه بعد گریه م میگیره...

هند عزیزم ...من ازت دست کشیدم.

تو هیچی برای من جز حسرت نداشتی... تو منو نا امید کردی... منو سوزوندی ...عزاب دادی...عوض کردی..

دوستت دارم ولی....

هرگز نمیام پیشت و هرگز نمیخوامت.

...

ی وقت مینویسم چرا...

خیال باطل

۱۰۰ روز ک هیچی فکر کنم ب ۳ روز هم نرسید این قضیه...

نشد ۱۰۰ روز لبخند ب لبم باشه در عوض ۱۰۰ روز ی چشمم اشک بود ی چشمم خون

دلم میخواد هر چیزی از لین زندگی ک برام مهمه رو توی ی کوله جمع کنم و برم..

برم یجا ... با امنیت برم...امن باشه برام رفتن...

برم کسی بازخواستم نکنه

برم برام بد نباشه...

برم کسی ب زور نخواد یرم گردونه

برم مسئولیت روی دوشم نباشه

برم پولم تموم نشه...

کاش میشد بخدا...

خسته م انقدر

از همه چی

اگر یکی گوگل سرچ کنه طلاق عاطفی ...بنظرم گوگل شخص شخیص منو باید ب سرچ کننده معرفی کنه‌..چون مم احتمالا دقیق ترین توضیحات و میتونم بدم.

خسته م .