کادوی روز زن

روز زن کادو نداد

گفت قراره برامون ۵ ت بریزن ..وقتی بریزن میدم بهت

همون لحظه با شناختی ک ازش داشتم مطمن بودم خبری از کادو نیس

گل نخرید..گفت نرگس و فللن قدر گرون کرده بودن ..فقط بخاطر روز زن... چند روز دیگه برات میخرم...

خرید..ولی بنظرم هیچ ارزشی نداشت

چند روز بعد اومد گفت ۵ ت کنسل شد

دوباره اومد گفت ۵ ت شد ۳ ت

تا پیروز

گفت ۲۸۰۰ ریختن

وای حتی الان ک دارم مینویسم حالم بهم میخوره

چقدر من بی ارزشم..چقدر من خودم و حقیر کردم زن این شدم

گفتم اوکی ..۱۵۰۰ مال تو برو شلوار بخر

۱۵۰۰ م بده من برم کفش سوین و بخرم

اخه سوین تازه راه افتاده احتیاج ب کفش داشت

نریخت..کلی تعارف تیکه پاره کرد ک نه هنش مال توعه و قلان

گقتم نمیخام

یکم پول توی حسابم بود . رفتم برای سوین کفش خریدم...

در واقع کل پولی ک داشتمو

۱۵۰۰ بود خرید کفش و سوپر مارکت ..تموم شد..۲۴ ت توی کارتم مونده

امروز باهاش سر مستاجر خونه دعوام شد...گفتم واسه چی باهاش قرارداد یکساله بستی ...نمیتونه اجاره رو بده دستمونو گزاشته تکی حنا

بهت ک‌گفنم اینکارو نکن

اخرم بهش گفتم ۳ ت رو بزن ب کارتم نیاز دارم

گفت ندارم

گقتم ینی چی نداری

گقت ۸۰۰ بلوکه میشه

۵۰۰ پول فلان چیزه

گفتم ببین خاک تو سرت ..کادوی روز زنت بخوره تو سرت .

مشاجرمون ک ادامه داشت دعوت کردیم حسابی اخزم من خونه راهش ندادم

..تا ساعت ۹

زنگیدم ک بیاد

اومد .

کلا توی خونه بود و سرسنگین بودیم ..برای ۲۳۰۰ زد...چرا؟؟؟چون گفته بودم فلان برند آف گزاشته چ حیف ک واسه سوین نمیتونم خرید کنم ..زد ک بتونم خرید کنم

رفتم سایت و گشتم چیزی مناسب ک‌ بخوام برای سوین پیدا نکردم.

پول ک برگردوندم حسابش.

گفتم نیاز ندارم

امروز ولی ..ی چیز دیکه توی وجودم خراب شد..تاحالا پول منو پول اون نبود

ولی از این ب بعد هست‌.

از این ب بعد حتی ۱۰۰۰ تومن از پولامو صرف ادم حرومزاده ای مث اون نمیگنم

فقط حودم و بچم.

دو روزه حس سنگینی دارم

دو روزه خیلی ناراحتم

غم وجودمو گرفته... دپسرشم.خستم...

ققط وقتی میریم بیرون خوبم

خونه هر تیکه ش حالمو بد میکنه

شلوغی اسباب بازی های خونه

سینک همیشههههه پر از ظرف

وظایفی ک تو خونه دارم اصلا تموم نمیشن

دایم باید لیاس بشورم اویزون گنم تا کنم جابجا گنم

هر روز باید جارو بکشم چون سوین دائم اشغال خوراکی هاسو میریزه اینور اونور ...

یوقتایی نمیرسم غذا درست گنم حتی

مادر بودن سخته اما شیرینه

قبل از بارداری.

الان داشتم توی چت های تلگرامم میگشتم ..یه عکس پیدا ‌کردم مال چتد سال پیش بود.

همدیگه رو بقل کرده بودیم.

خیلی وفته همچین حسی و تجربه نکردم.

همین

از غم پرم

وقتی ازش چیزی میپرسم جواب نمیده

وقتی حرف میزنم انگار نمیشنوه..

کقتی درخواستی دارم تا از اهن نیوفته انجام نمبشه.

تا عن قضیه در نیاد درست نمبشه

از غم پرم ...نفسم خوب بالا نمیاد...اشکام همینطوری میریزه..

خسته شدم.

واقعا واقعا واقعا فکر میکنم لیافت یک مردم ساپورتیم و با توجه و داشتم...

چیز زیادی نخاستم...

چرا انقدر تربیتش مشکل داره

چرا مادرش درست یادش نداده...

چطور قبلا بلد بود الان بلد نیس...

چطور مهربونی هاش براب همگاراشه بی توجهی ها و نشنیدناص برای من...

متنننننننفرم ازش

چطوری.

من چطوری ۹ سال عاشق این عادم بودم و چطوریع ک ۳ ساله هییییچ علاقه و احترلمی براش قائل نیستم ...

یهویی شد یا یواش یواش؟

دقیقا کی و چه کاری کرد ک انقدر وجودم از خشم و کینه ازش پره..

جز اون روز توی شوش و جز روزهای بی توجهی بارداری چیکاری با من کرد ک‌من اینجای داستان ایستادم؟

کی میدونه؟؟؟

چرا هرچی فکر میکنم چیزی یادم نیس‌.‌‌..

چرا ...چی شد...

سابقه تامین اجتماعی

اگر‌مبلغ حقوق دریافتی توی تامین اجتماعی افزایش پیدا کنه ینی حقوق طرف زیاد شده...؟

موووش

دیوار های خونمون موش دارع ...بعد بقل میز ناهار خوری ..توی بلوک های اونجان...بعد هر وقت راه میرن خاک میریره توی دیوارا صدا میاد...

وای نصفه شبی یهو صدا اومد فکد کردم زلزله س بدنم داره میلرزه از ترس...

چقدر زلزله وقتی بچه داری ترسناک تر از وقتیه ک نداری...

نیم جست بودم بپرم تو اتاق چشمم ب لوستر بود ببینم تکون میخوره یا نه

سکته زدم بقران خونم خشک شد.

سوین م

سوین مامان

چقدر زود داری بزرگ میشی ..

الان راه میری میدویی متوجه ای

جوابمو با حرکت سرت میدی

اعتراض میکنی

حوصله ت سر میره و دختر تو فوق العاده ای

چقدر دلم تنگ میشه

من همین الانم دلم تنگه برای یک سالی ک گزشت

چ کم بقلت کردم کم ب خودم فشارت دادم کم نازت کردم ...

من خیلی کم ازت لذت بردم ..

از من دور نشو ... دق میکنم..

چ عزاب وجدانیه‌‌‌..چرا روزی نیست ک حس کنم کافی بودم براش؟