وقتی ازش انقدر متنفرم

بچمو بده گمشه از زندگیم فقط

رو مبل میخابه

دو شبه رو مبل میخابه...فدای سرم انقدر رو مبل بخابه ک‌تن لشش قلنج کنه...بدم میاد از تمام سلول های بدنش...

وقتی میره سرکار ب من زنم نمیزنه ولی وقت داره ده دیقه ده دیقه با اون دوزاری حرف بزنه...

کثافت لجن ..زندگیمو خراب کرد..حیف شد زندگیم بخاطر این عوضی بی لیاقت

ازدواج = خریت

چرا انقدر عجله داشتم تا خودم و تبدیل ب یک حمال تمام وقت و تنها بکنم؟

چی کم داشتم توی زندگی مجردی واقعا....

چرا انقدر عزاب و ب جون خریدم..

این روزا هرچی دنبال یکم احساس علاقه بهش توی وجودم میگردم اصلااا نبس ....تموم شده ها..اصلا اصلا نبس.