بارداری
خوب قطعا باید میومدم و از روزای خوشم مینوشتم اما چون تنها رفیق روزای بدم این بلاگه...
پس...
کاش با هیچ بندی بهش وصل نبودمو خودمو خلاص میکردم و میرفتم.
شاید این روزای بارداری حساس شدم ولی...نه!
هیج نشونه ای از دوست داشتن دریافت نمیکنم.
حیف جوونیم ک گره خورد توی این زندگی.
عین چی پشیمونم.
دلم برای این بچه هم میسوزه ..کاش نبود.
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 14:10 توسط زی زی گولو
|