درد
هر وقت کمیام نوشته های قبلیمو میخونم انقدر عمیق و دقیق از تمام اتفاقات و احساساتم نوشتم ک با خوندنشون گریه ممیگیره..
الان هی میاد و ازممیپرسه کیمیتونیم رابطه داشته باشیم و من هربار بهش میگفتم کهروقت اون ۹ ماه و جبران کردی...
میگه جطوری باید جبرانکنم...منم میگم هیچ جوره قابل جبران نیس.
امشب بهش گفتم کنمیتونم اون روزی کدستم و نگرفت و فراموش کنم و یادمه و بخاطرش ازش کینه دارم.
گفت من لج کرده بودم تو یکاری گرده بووی ک من لج کردم..
کفتم چ کاری؟ گفت نمیدونم من یادممیره .... تو یادت میمونه همیشه من یادم میره...
فقطی لبخند تلخ زدم.
گفت تو توی باردادی حساس شده بودی ...جمله ش مسخره بود بنظرم ..من حتی اگر بخاطر نوسان هورمون حساس شده بودم اون باید درکممیکرد و اینکه یکیتوی بارداری حساس باشه و بلافاصله بعد از فارغ شدن دیگه حساس نباشه و توی مخ همسرش نره واسم عجیبه!
ینی من حساس بودم و بلافاصله بعد از زایمانم دیگه حساس نبودم و توی مخ تو نبودم کباهام خوب شدی؟؟؟
یا منفعتت توی این بود...؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟